سایه روشن

فرهنگی-اجتماعی-هنری

سایه روشن

فرهنگی-اجتماعی-هنری

دو کاج

   

 

در کنار خطوط سیم پیام،خارج از ده دو کاج روییدند 

 

سالیان دراز رهگذران،آن دو را چون دو دوست می دیدند  

**** 

روزی از روزهای پاییزی ،زیر رگبار و تازیانه باد  

یکی از کاج ها به خود لرزید،خم شد و روی دیگری افتاد  

گفت ای آشنا ببخش مرا،خوب در حال من تامل کن  

ریشه هایم زخاک بیرون است ،چند روزی مرا تحمل کن   

**** 

کاج همسایه گفت با تندی،مردم آزار! از تو بیزارم  

دور شو دست از سرم بردار ،من کجا طاقت ترا دارم  

**** 

بینوا را سپس تکانی داد،یار بی رحم و بی محبت او 

 

سیم ها پاره گشت و کاج افتاد، بر زمین نقش بست قامت او   

**** 

مرکز پیام دید آن روز،انتقال پیام ممکن نیست  

گشت عازم گروه پی جویی،تا ببیند که عیب کار از چیست   

**** 

 

سیمبانان پس از مرمت سیم،  راه تکرار بر خطر بستند 

 

یعنی آن کاج سنگدل را نیز،با تبر تکه تکه بشکستند 

 

 "محمد جواد محبت" 

 

 

خداکنه هیچوقت محبت کردن و دوستی از یادمون نره. 

خدایا به ما بیاموز که فقط خودمون رو نبینیم.در شرایط شادی وغم کنار هم ،یار هم باشیم و خودمون را جای دیگری بگذاریم 

 

توسط:روبینا